لا حول و لا قوه الا بالعشق



یا رب

.

از تصویر دلخراش جیغ زدنت تو انستیتوپاستور تا بغض ترکیده ی من جلوی خانم های بخش اطلاعات، از گریه های تو, از درد پاهای کوچولوت. از بی قراری هات که گرسنه ای ولی نمیتونی شیر بخوری. از چشمای معصوم و نازت ک بی رمق منو نگاه میکنند از بغضی که چنگ انداخته به گلوی من . فقط همش تو دلم میگم اگه محبت مادر به بچش انقدره که طاقت گریه هاشو نداره، اگه حد محبت مادر انقدره که بی تاب میشه، پس امامم چقدر شیعیانشو دوست داره؟ پس خدا چقدر به ما مهربونتر و دلسوز تره؟

از صبح تا الان مدام تو دلم میگم ای مهربان تر از پدر و مادرم، حسین.حسین.حسین


خب ما رفتیم شمال ولی اونهمه فانتزی من برای داشتن یک خلوت دبش نه تنها محقق نشد بلکه طفلکم بشدت مریض شد و ما دو روز تیمارداری میکردیم و باقی اوقات هم کان لم یکن دنبال همان طفل نوپا که فقط میدود تا فرار کند و جاهای جدید را کشف کند میدویدیم که سر و پایش به جایی نخورد و تلفات ندهیم !

میخوام اینو بگم که وقتی بچه رو دارید میخوابونید بهترین فرصت تفکره در غیر اون لحظات یا داری کتاب میخونی به زوووور یا کارخونه میکنی یا تند تند غذا بدی بهش بعدم که غش میکنی از خستگی:)))

الان فهمیدم پاره کردن کتاب جزو مراحل علاقه مند شدن بچه ها به کتابه!

و چه کتابی هم بهتر از کتاب کوچولوهای مداحی های پدرش!

اینم نکته ای بود که به درد ایندگان میخوره بهرحال.


شمال با طعم طفل نوپای سر به هوا


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

ویترین های مغازه زرند جوان | آخرین اخبار زرند درخواست مشاوره کنکور م ا ن و فرش نگین مشهد شاه بیت۱۱۰ یادداشت های بورسی وبی پر از مطلب Sarah